بچه های خوب و داستان های خوب برای کودکان
ویژگیهای یک داستان خوب برای کودکان
ادبیات کودک، از گونههای مهم ادبیات است. در دهههای اخیر، به خاطر اهمیت این گونه توجه بیشتری به آن جلب شده است. ادبیات داستانی کودک، میتواند به عنوان یک فاکتور مهم تربیتی در زندگی کودک ایفای نقش کند.
ادبیات داستانی کودک، اگر به درستی به کار گرفته شود، وسیلهای عالی برای تربیت کودک خواهد بود. یک داستان کودک استاندارد، میتواند استعدادهای کودک را تحریک به شکوفایی کند. همچنین میتواند مهارتهای او را تقویت کند.
در این نوشتار، به بررسی ویژگیهای یک داستان خوب برای کودکان میپردازیم. با ما همراه باشید.
-
نثر ساده
داستان کودک باید به زبان کودک نوشته شود. زبان کودک ساده و روان است. مخاطب کودک برای برقرار کردن بیشترین ارتباط با متن، باید آن را به سادگی متوجه شود.
البته ساده بودن زبان کودک الزاما به معنای پیشپاافتاده بودن آن نیست. منظور؛ لحاظ کردن مناسبات زبانی و ادبی خاص کودکان در داستان است. این مناسبات و روابط زبانی ساده به نظر میآیند، در حالی که ظرافتها و اقتضائات خود را دارند.
این باعث میشود نویسنده برای نوشتن داستان کودک دقت و وسواس بیشتری به خرج دهد.
کتابهای «فرار زنبورک»، «آرزوی نبات کوچولو» و «تخممرغ طلایی» مثالهایی از نثر ساده و گیرا برای کودکان هستند.
-
خیالانگیزی
تجربه ثابت کرده است که کودکان، در میان سبکهای داستانی، بیشترین توجه را به سبک فانتزی نشان میدهند. سبب این امر، تخیلی و فراواقعی بودن این سبک است. یعنی روایت داستان در بستری از حوادث غیرعادی. اتفاقات خارقالعاده و شگفتانگیز به راحتی کودکان را جذب میکنند.
مثلا استفاده از آرایهی ادبی تشخیص، مثل حرف زدن حیوانات یا اشیا برای کودک جالب است. به تصویر کشیدن صحنههای هیجانانگیز با چاشنی تخیل، مثل پرواز یا تعقیب و گریز با موجودات خیالی، برای کودک جذابیت خاصی دارند.
البته باید دقت کرد که سبک فانتزی صرفا کنار هم چیدن تعداد زیادی اتفاق تخیلی نیست. این سبک هم چارچوبها و قواعد خاص خود را دارد. اگر این قواعد رعایت نشوند، داستان هم جذابیتی نخواهد داشت.
کتابهای «مسواک میثم» و «خدایا خروس کن مرا!» از نمونه داستانهای خیالانگیز هستند.
-
آهنگین و موسیقایی بودن
هرچند به این مورد در ادبیات داستانی کودک کمتر توجه شده است، اما آهنگ کلام در داستان کودک بسیار مهم و تأثیرگذار است. داستانهای منظوم نمونههای موفقی در این زمینه هستند. قصههایی که به شکل شعر روایت میشوند، بازخورد خوبی از مخاطب کودک میگیرند.
البته داستان کودک تعریف خاص خود را دارد و مورد بالا در این حوزه تعریف نمیشود. ولی باز هم نباید از تأثیر آهنگ کلام در نثر داستان کودک غافل بود. سجع و جناس از آرایههای موسیقایی ادبی است که میتوان از آنها در داستان کودک بهره برد.
سجع در نثر کمابیش همان قافیه در شعر است. جناس هم دربارهی کلماتی هموزن و همآهنگ به کار میرود. این موارد میتوانند بسته به مهارت نویسنده، داستان کودک را به اثری متمایز تبدیل کنند.
-
عینی بودن
کودکان از موضوعات انتزاعی سر درنمیآورند. داستان کودک باید با مصادیق عینی روایت شود. یعنی از عناصر و کاراکترهایی در داستان استفاده شود که کودک بتواند آنها را تصور کند. با توجه به قوهی تخیل قوی در کودکان، دست نویسنده در این مورد بسیار باز است.
موجودات تخیلی و اساطیری و شخصیتهایی با قدرتهای ماورایی، ستونهای داستانهای فانتزی هستند. سبکی که گفتیم برای کودکان بسیار جذاب و جالب است. اما این عناصر هم برای مخاطب کودک مفاهیمی قابل تصور هستند. به همین خاطر کودکان با آنها ارتباط برقرار میکنند.
پس باید در داستان کودک از موضوعات، شخصیتها، موقعیتها و اتفاقاتی استفاده کرد که برای مخاطب عینی و محسوس باشند.
کتابهایی مثل «بزرگ شدی ریزه میزه!» و «پیامبر و قصههایش» نمودهایی از عینیت در داستانسرایی هستند.
-
ضرورت انتقال پیام
گفتیم که ادبیات داستانی کودک میتواند نقش مهم و تأثیرگذاری در فرآیند تربیت داشته باشد. لازمهی این اثرگذاری، توجه به اصل انتقال پیام است. در ادبیات کودک، نمیتوان نسخهی «هنر برای هنر» را تجویز کرد. داستان کودک، باید متضمن نکتههای اخلاقی باشد. البته ضرورتی ندارد که این نکتههای اخلاقی همان هنجارهای معمول اجتماعی باشند و مستقیما دیکته شوند.
اگر داستانی کودک را وادار به فکر کردن دربارهی وظایف اخلاقی و اجتماعیاش کند، رسالت خود را انجام داده است. مثلا داستانی که درونمایهی آن لزوم حفظ محیط زیست است، میتواند کودک را دربارهی آسیب زدن به جانوران به فکر فرو ببرد و کودک خود در آخر نتیجه بگیرد که نباید به حیوانات آسیب برساند.
مثل کتابهای «قصههای ادواردو»، «خندههای زنجبیلی» و «خدا در این قصهها» که مثالهای خوبی برای انتقال پیام هستند.
مشخصههای یک داستان خوب برای کودکان شاید بیش از اینها باشد، اما اصولیترینشان همینهایی بود که برشمرده شد. در یک کلام، داستانی موفق قلمداد میشود که بتواند مخاطب خود را راضی کند. در نظر گرفتن این ویژگیها در داستان کودک میتواند آن را در تراز یک اثر موفق حفظ کند.