علیرضا سبحانینسب، مدیر انتشارات جمال سال 1375 به عنوان نویسنده وارد حوزه کتاب شد. پنج یا شش سال بعد از شروع حرفهای نویسندگی، احساس کرد در زمینه کتاب کودک خلأیی جدی وجود دارد. خیلی از ناشران به جهت اینکه حوزه نشر و کتاب کودک کار پردردسری است و مشخصا در موضوع آثار دینی الگویی هم وجود ندارد به سراغ انتشار کتابهای دینی برای کودکان نمیروند. همین باعث شد تا سبحانینسب وارد حوزه نشر شود و کار در حوزه کتابهای دینی کودک را شروع کند. به بهانه دوره جدید تریلرنویسی که این نشر برگزار کرد به سراغ سبحانینسب رفتیم تا برایمان از این حوزه و مشکلات و حواشیاش بگوید.
با توجه به تجربه چندین سالهای که در حوزه کودک و نوجوان دارید؛ ارزیابی شما از وضعیت حوزه ادبیات کودک و نوجوان در حال حاضر چیست؟
تعداد تولیدات حوزه ادبیات کودک و نوجوان در کشورهای مختلف جهان بسیار است؛ ضمن اینکه پرتعداد هم مصرف میشود و از حیث درآمد اقتصادی جایگاه خوبی دارد. اما در ایران حجم تولید کتابهای کودک و همچنین کتابهای کودک متناسب با استانداردهای دینی کم است. این را در نسبت با جمعیت میگویم و همچنین نسبت به میزان کودک و نوجوانی که در ایران داریم. بهخاطر نبود استراتژی محتوا در نزد مسئولان کلان فرهنگی در این سالها شاهد رشد ترجمه در حوزه کودک و نوجوان بودیم و حجم کتابهای ترجمه و اثرگذاری آنها بسیار زیاد بوده است. فارغ از اینکه این کتابها آسیبهای فرهنگ خودش را دارد باید به این توجه داشت که از یک فرهنگ دیگری به کشور ما کوچ کرده است و بخش زیادی از کودک و نوجوان ما با فرهنگ غیربومی رشد میکنند. نقدهایی هم به این جنس آثار وجود دارد مثل اینکه میگویندکه این آثار باعث دینگریزی کودکان میشود یا اینکه میگویند با اخلاق انسانگرایانه در یک زیست متفاوت دیگری نوشته شده است و خواننده ایرانی با یک روش اباههگری در رفتار بار میآید. افرادی که این جنس آثار تربیت میکنند اینگونه است که ممکن است باور به خدا داشته باشند اما خیلی باور به احکام و مناسک، فقه و در حقیقت رفتارهای دینی ندارند. بر اثر غفلت دستکم دو دهه مسئولان فرهنگی، نابسامانی جدیای در تولید کتابهای بومی بهویژه کتابهای دینی به وجود آمده است و این باعث شده که عمده کتابهای کودکی که الان در ایران آماده میشوند با طعم سکولار باشد و فاصله زیادی با معارف دینی داشته باشند. بهویژه رمانهایی که برای نوجوانان در این یک دهه اخیر ترجمه شده و ذائقهسازی شده برای کودک و نوجوان ما، همه برای ذبح اخلاق، برای ذبح دین، برای ترویج اباههگری و ترویج سبک زندگی غربی و سبک زندگی غیربومی تولید شدهاند. هرچند در این زمینهها حرفی برای گفتن داشته باشیم، مثلا روشنفکرانی که توجهی به جنبههای معارفی کتابها ندارند؛ شاید بیایند و بگویند ما در دو دهه اخیر ژانرهای مختلفی را تجربه کردیم، ادبیات ما در زمینههای مختلف رشد کرده و به استانداردهایی رسیده است و همچنین به سبکهای جدید داستاننویسی برای آثار کودک و نوجوان رسیدیم. من ضمن اینکه اینها را انکار نمیکنم و محترم میشمارم و به حضور چنین ادبیاتی نیاز داریم اما سوال من این است که ما به چه قیمتی این ژانرها را وارد کردیم. ممکن است برخی از ناشران بگویند ما به دلیل نداشتن کارشناس قوی دینی برای کتاب کودک از این جنس آثار تولید نمیکنیم. علیرغم اینکه بهانه خوبی است ولی نمیدانم چرا اینها حتی کارشناس برای کتابهای دینی که ضد فرهنگ بومی ما هستند ندارند، یعنی نمیآیند کتابها را از حیث اینکه آیا با سبک زندگی ایرانی و ملی ما میسازد بررسی کنند، چرا کارشناسی را ندارند که فرهنگ مخرب برخی از کتابهای کودک را بررسی کنند. بعضی از این کتابها را که میبینیم احساس میکنیم که تسامح نیست، سهلانگاری نیست، بلکه عامدانه کتابهایی تولید میشود که بچههای ما سکولار، فاقد اخلاق و معارف دینی باشند. آنها را به خودکشی و پوچانگاری نزدیک کند، آنها را در فضاهای مجازی، خیالی و غیرواقعی رشد دهند. اگر ناشری بگوید که به دلیل نداشتن کارشناس دینی، کتاب دینی تولید نکردم، خیلی موجهتر هست تا اینکه ببینیم ناشرانی کتابهایی چاپ میکنند که خروجی آن جز تخریب فرهنگ ملی، تخریب اخلاق و ادب جامعه و تخریب داشتههای فرهنگی میشود که باعث افتخار چندهزار ساله ما هستند. این را دیگر نمیشود گفت چون کارشناس نداشتم این کتابها را چاپ کردم و توجهی به لوازم و آن آثار تخریبی این کتابها نداشتم.
نشرشما چه ایدههای تازهای برای کار در حوزه کودک و نوجوان دارد؟
از وقتی که وارد حوزه کودک و نوجوان شدیم، سعی کردیم که پیشرو باشیم. در حوزه کتابهای دینی، سبک جدیدی را به بازار آوردیم که سالها طول کشید این سبک فهم شود و بهطور جدی گسترش یابد. در مسیر تولید و عرضه کتاب از انتقادات، استقبال میکنیم اما کسانی هستند که نقدهای غیرمنصفانه دارند و بدون اینکه به پشتوانه مباحث معرفتی که با خون دل به آن رسیدیم، گوش کنند، از پیش قضاوت میکنند. نوعا هم علت بدفهمی و ارتباط برقرار نکردن با آثار نشر جمال، پیشفرضهایی هست که سالها رد شده است. مثلا یک عده با توجه به دانشی که از مباحث رشدی روانشناسی مثل ژانپیاژه دارند کتابهای نشر جمال را نقد میکنند که این نگاهها سالهاست منسوخ شده و در همان زمان حیاتش، یعنی 70 سال پیش بسیاری از نظرات او منسوخ شده بود. ما استادی داشتیم که مروج این نگاهها در ایران است و بسیاری از کسانی که الان در حوزه کودک یا درباره کودک مینویسند؛ نگاههای شناختشناسی و رشد پیاژه را وحی منزل میدانند و با همین نگاه به نقد خیلی از آثار کودک میپردازند. جنس نقدهایش به آثار نشر جمال هم از همین جنس است.
ما سعی کردیم در عرضه و عرصه کتاب کودک دینی، بابی را به روی کودک مسلمان و چه بسا بابی را به روی کودکان جهان باز کنیم و یقین دارم سالها بعد، بخشهای زیادی از مسیری که آمدیم تبدیل به دوره خواهد شد. گامهای بلند و خوبی برداشتیم هرچند در ابتدای راه هستیم. آثار نشر جمال به زبانهای دیگر ترجمه شدند. اینکه کتاب در ایران دیده شود یک بحث است اما اینکه بتواند در کشورهای دیگر توفیق داشته باشد و از ترجمهها استقبال شود نشاندهنده این است که در نوشتن و انتشار این حقیقت درست عمل کردیم.
اولین دوره آموزشی رمان تریلرنویسی را برگزار کردید؟ دلیل این کار چه بود؟
ببینید جامعه ما نیاز جدی به همه ژانرهای ادبیاتی دارد. ژانری داریم به نام ژانر امنیت و نوشتن داستانهای پلیسی، امنیتی که اتفاقا کودکان و نوجونان ما بهشدت به آن نیاز دارند. این ژانر از این جهت مهم است که به بچهها کمک میکند در جنگ شناختی دچار فریبهایی نشوند؛ اینکه دشمن بتواند سوار بر ذهن کودک و نوجوان و جوان، آنها را به خطا بیندازد و به امنیت ایران لطمه بزند و این نیازمند تولید آثاری است که هوش امنیتی کودکان را بالا ببرد. هوش کودکان را در زمینه شناخت فریبهای دشمن بالا ببرد. اگر کودک و نوجوان ما با خواندن یکسری رمانها هوش امنیتیاش بالا رفت میتواند ترفندهای دشمن برای نفوذ در بین کودک و نوجوان و جوان را هم شناسایی کند. این یک واقعیتی است که دشمن در حال برنامهریزی است تا با ارائه یک شناخت غلط برای کودکان و نوجوانان ما، خطاها را به یک آرمان و آرزوی جمعی تبدیل کند. در این فرآیند، غلطها به چیزی تبدیل میشوند که کودک و نوجوان حاضر است خودش را برای آن فدا کند و حتی امنیت جامعه را از بین ببرد یا دست به از بین بردن افتخارات و زیرساختهای کشور بزند. یکی از روشهای آموزش درستاندیشی و خردورزی رمانهایی است که با نگاه به امنیت داخلی یا امنیت جهانی نوشته میشود و هوش امنیتی کودک و نوجوان را بالا میبرد. این نوع داستانها در کشورهای غربی قدمت بیشتری دارند و اینها گاهی با نام داستانهای پلیسی و در سطحی رشدیافتهتر، داستانهای امنیتی که عمدتا منافع ملی کشورها را تامین میکنند نوشته شده است. در ایران این ژانرها یک مقداری دیرتر به دست نویسندگان ما تولید شده است اما با این حال کارهای خوبی را داریم. برای اینکه نویسندگان قویای در این زمینه داشته باشیم لازم است از استعدادهای جوان استفاده شود تا دانش نوشتن داستانهای امنیتی منتقل شود، آثار موجود ارزیابی شوند، آثار جهانی دارای رتبه خوب در این ژانر مورد توجه قرار بگیرند و برای خواندن و یادگیری از آنها تشویق شوند.
ورود به این ژانر چه کمکی به نوشتن داستان برای کودک امروز میکند؟
یکی از مهمترین مباحثی که باید برای کودک و نوجوان آموزش داد خردورزی است. اینکه درست بیندیشد، دچار مغالطات نشود و اگر در جنگ شناختی افتاد فرق بین عقل و وهم را بفهمد، فرق بین فهم و وهم را بفهمد. این گاهی مواقع از طریق فبک (فلسفه برای کودک) بیان میشود و آنها را به اندیشیدن و درست اندیشیدن راهنمایی میکند. فبک مسیر خوبی است که نیاز به کلاس دارد و از طریق کلاسها میشود بچهها و کودکان را علاقهمند به خردورزی کرد، علاقهمند به پرسشگری و اندیشیدن کرد ولی رمان یا داستان امنیتی، یک ژانر ادبی است که در آن با ایجاد هیجان، مخاطب به دنبال ارضای هیجانات خودش است و چه بسا در همین رمانهای امنیتی وقتی بهعنوان خواننده جلو میرویم، ما هم دچار خطای شناختی، دچار قضاوت اشتباه میشویم و هرچه مسیر را در رمان جلوتر میرویم؛ به عمق اشتباهمان افزوده میشود. جایی که رمان شروع میکند به گرهگشایی، متوجه میشویم که چقدر ما زود قضاوت کردیم، چقدر در این جنگ شناختی دچار آسیب شدیم. اثرگذاری این داستانها عمیقتر است و بیشتر در ذهن انسان میماند. در حال حاضر در ژانر ادبی امنیت، گونه ادبیات امنیتی، برای بزرگسالان متداول است. ولی این را تبدیلش بکنیم به گونههای ادبی امنیتی نوجوان و بعد هم کودک؛ کار سختی است ولی مسیری است که باید برویم.
همین مصاحبه در روزنامه فرهیختگان