کتاب پیامبرگل سرخ یکی از پنج جلد پیامبران اولو العزم است.
باغ پر از علف بود. نصف باغ را بیل زده بود. رسیده بود وسط باغ. خسته بود. در سایهی نخلی نشسته بود. نخلی که کنار آبراهه بود؛ همان جایی که یک بوتهی گل سرخ داشت. بوتههایی که صاحب باغ گلهایش را خیلی دوست داشت. آنها را میچید و عطر درست میکرد. بوتهی گل پر از غنچه بود. مرد کارگر به غنچهها نگاه میکرد که صدایی شنید. یک نفر به دیدن او آمده بود؛ کسی که به تازگی مهمان شهر شده بود؛ کسی که میگفت پیامبر خداست. او سعی کرد برود او را ببیند، نتوانسته بود چون خیلی کار داشت؛ ولی حالا پیامبر خدا به دیدن او آمده بود.
آقای «مسلم ناصری» زندگی «حضرت محمد(ص) را در داستانهای زیبا و جذاب کتاب «پیامبر گل سرخ» نوشتهاند. این کتاب پنجمین جلد از مجموعۀ «پیامبران اولوالعزم» است
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.